اشاره
ابومحمد علیه السلام عابدترین مردم بود و در برخوردهای اجتماعی، با دوست و دشمن با اخلاق پسندیده برخورد می کرد. وی این خصایل نفسانی را از جدش پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله به ارث برده بود. در فصل دوم به برخی ویژگی های اخلاقی و فردی ایشان که او را از مردم زمان خویش ممتاز ساخته بود، اشاره می شود.
عبادت و نماز
امام عسکری علیه السلام عابدترین شخص عصر خود بود. بیشتر از همگان فرمانبردار دستورات خداوند بود و شب هایش را به نماز و تلاوت قرآن و عبادت خدا می گذراند.
«محمد شاکری» می گوید: امام علیه السلام در محراب عبادت می نشست و سجده می کرد. من می خوابیدم و بیدار می شدم، او هنوز در حال سجده بود[1].
هیبت و شکوه
امام عسکری علیه السلام اخلاقی نیکو و پسندیده و هیبت و شکوه خاصّی داشت. «احمد بن عبیدالله بن خاقان»، وزیر دربار معتمد عباسی، که از دشمنان سرسخت علویان بود و در بدنام کردن آنان می کوشید در این باره می گوید:
در سرّمن رأی _ سامراء _ هیچ کس از علویان را همچون حسن بن علی بن محمد بن الرضا علیه السلام نه دیدم و نه شناختم. در وقار و سکوت و عفاف و بزرگواری و کرم میان خاندانش و نیز نزد سلطان و تمامی بنی هاشم همتایی چون او ندیدم. بنی هاشم او را بر سال خوردگان و توانگران خویش مقدم می دارند. درباره او از کسی از بنی هاشم و فرماندهان و دبیران و داوران و فقیهان و دیگر مردمان تحقیق نکردم جز آنکه او را در نزد آنان، در غایت شکوه و ابهّت و جایگاهی والا و گفتاری نکو یافتم و دیدم که وی را بر خاندان و مشایخش و دیگران مقدّم می شمارند و دوست و دشمن از او تمجید می کنند[2].
سخاوت و بخشش
نگاه خاندان رسالت به مسائل مادی و زندگی دنیایی به گونه ای بود که بتوانند با خشنودی پروردگار، مشکلات مردم را حل کنند. بنابراین در موارد رضایت پروردگار از مصرف دارایی و ثروت خود دریغ نمی کردند. برای نمونه دو مورد از بذل و بخشش های امام عسکری علیه السلام را یادآور می شویم:
1. شخصی به نام «محمد بن علی عباسی» می گوید: در سر راه عبور امام عسکری علیه السلام به او عرض حاجت کردم. همین که امام از وضع زندگی من آگاهی یافت، به پیشکار مخصوص خود فرمود: هر چه داری به او بده! او صد دینار طلا با خود همراه داشت که به من بخشید[3].
2. «ابویوسف» _ شاعر متوکل عباسی _ روایت کرده است: پسری برایم زاده شد در حالی که تنگ دست بودم. به عده ای یادداشت نوشتم و از آنان کمک خواستم. با ناامیدی بازگشتم. بر گرد خانه امام حسن عسکری علیه السلام یک دور چرخ زدم و به سوی در رفتم که ناگهان ابوحمزه که کیسه ای سیاه در دست داشت، بیرون آمد. درون کیسه چهارصد درهم بود. او گفت:
سرورم می گوید: این مبلغ را برای نوزادت خرج کن که خداوند در او برای تو برکت قرار دهد[4].
زهد و پارسایی
کامل بن ابراهیم می گوید: به منظور پرسش سؤالی خدمت امام عسکری علیه السلام رفتم. همین که به حضور ایشان مشرف شدم، دیدم آن بزرگوار لباس های سفید و بسیار عالی پوشیده است. با خود گفتم: این آقا که ولیّ و حجت خداست، لباس های بسیار نیکو می پوشد، آن گاه به ما دستور می دهد تا با برادران دینی خود مواسات و از پوشیدن این گونه لباس ها خودداری کنیم؟!
ناگاه دیدم آن برگزیده خدا با تبسّم آستین ها را بالا زد و ساق دست خود را برهنه کرد. وقتی نگریستم، دیدم وی لباس بسیار خشن و زبری زیر لباس های خود پوشیده است. آن گاه فرمودند: به خدا سوگند! این لباس زبر و خشن را برای خدا و این لباس نیکو را برای شما پوشیده ام[5].