پروفسور هانری کربن، محقق، فیلسوف و شرق‌شناس معروف فرانسوی

وی درباره نهج‌البلاغه این طور بیان می‌کند: بعد از قرآن و احادیث پیامبر اسلام(ص)، نهج‌البلاغه در درجه اول اهمیت قرار دارد. باید گفت به طور کلی، این تنها به قلمرو حیات مذهبی تشیع محدود نیست، بلکه تفکر فلسفی شیعه نیز به آن وابسته است و از آن مایه می‌گیرد. از اینرو باید نهج‌البلاغه را از مهم‌ترین سرچشمه‌هایی به شمار آورد که متفکران شیعه پیوسته از آن سیراب گشته‌اند[1].

جرج جرداق، نویسنده و ادیب

وی که به اعتراف خود بیش از ۲۰۰ بار کتاب نهج‌البلاغه را خوانده و در آن اندیشیده است، در مجموعه شش جلدی که در وصف امیرالمومنین(ع) به نام «الامام علی، صوت العدالة الانسانیة» به رشته تحریر درآورده، می‌نویسد: آیا در تاریخ مشرق زمین، هیچ به سراغ نهج‌البلاغه رفته‌اید؟ نهج‌البلاغه‌ای که از فکر و خیال و عاطفه، آیاتی به دست می‌دهد که تا انسان هست و تا خیال و عاطفه و اندیشه انسانی وجود دارد، با ذوق بدیع ادبی- هنری او پیوند ناگسستنی خواهد داشت. سخنانی به هم پیوسته و هماهنگ، جوشان از درکی عمیق و بینشی ژرف، لبریز از شور واقعیت و گرمی حقیقت و سرشار از اشتیاق تمام برای شناخت ماورای این حقیقت.

سخنانی زیبا و نغز که زیبایی موضوع و بیان، چنان در آن به هم آمیخته که تعبیر با مدلول و شکل با معنا یکی شده‌اند، هم‌چنان که حرارت با آتش و نور با خورشید و هوا با هوا یکی هستند. بشر نیز در مقابل آن، همچون موجودی است که در برابر سیلی خروشان، دریایی پرموج، توفانی سرکش یا گردبادی تند قرار گرفته باشد، نمی‌تواند به شمار آید.

نهج البلاغه بیانی است رساتر از هر رسا و پاره‌ای است از یک تنزیل! و پیوند ناگسستنی با اصول ادب انسانی دارد و تا آنجا اوج می‌گیرد که درباره آن گفته‌اند: بیانی است فروتر از کلام خداوند و فراتر از گفتار بشری[2] .

کرنیکو، استاد انگلیسی ادبیات در دانشگاه علیگر هند

وی می‌گوید: قرآن برادر کوچکی دارد به نام نهج‌البلاغه؛ آیا کسی می‌تواند مانند این برادر کوچک بیاورد تا ما را مجال بحث از برادر بزرگ(یعنی قرآن) و امکان آوردن نظیر آن باشد[3]؟

استاد امین نخله، اندیشمند و روزنامه‌نگار لبنانی

وی در جواب شخصی که از او خواسته بود تا یک‌صد جمله از نهج‌البلاغه را برایش انتخاب کند، می‌نویسد: به خدا قسم نمی‌دانم که چگونه از میان صدها کلمه گهربار،صد کلمه آن را انتخاب کنم! من از انتخاب یک کلمه آن هم عاجزم، زیرا این کار درست به این می‌ماند که دانه یاقوتی را از کنار دانه‌های دیگر بردارم. به هر حال، این کار را کردم، در حالی که دستم یاقوت‌های درخشنده را زیر و رو می‌کرد و چشمانم از پرتو نور آنها خیره می‌شد. نمی‌توانی باور کنی که به علت تحیر و سرگردانی که در انتخاب هر یک از این کلمه‌ها داشتم، با چه مشکلی هر کلمه‌ای را از این معدن بلاغت بیرون آوردم[4].

 

وی در جای دیگر تاکید می‌کند: هر گاه کسی بخواهد بیماری نفس خود را درمان کند، باید به گفتار امام در نهج‌البلاغه روی آورد و راه و روش زندگی را از پرتو این کتاب ارزشمند بیاموزد[5].


[1] - تاریخ فلسفه اسلامی، صفحه ۸۰

[2] - امام علی(ع)، صدای عدالت انسانی، جرج جرداق، ترجمه سیدهادی خسروشاهی

[3] - نهج‌البلاغه و گردآورنده آن، صفحه ۲۷۳

[4] - پیرامون نهج‌البلاغه، علامه شهرستانی، صفحه ۵۷

[5] - مصادر نهج‌البلاغه، صفحه ۱۰۰